زناشویی

چرا بعضی افراد در روابط عاشقانه احساس نیاز به کنترل دارند؟

احساس نیاز به کنترل در روابط عاشقانه، موضوعی پیچیده و چند وجهی است که ریشه در عوامل مختلفی دارد. این نیاز، می‌تواند به اشکال گوناگونی بروز پیدا کند، از تلاش برای تعیین اینکه طرف مقابل چه بپوشد و با چه کسانی معاشرت کند، تا دستکاری عاطفی و حتی خشونت. درک دلایل این رفتار، گامی مهم در جهت بهبود روابط و ارتقاء سلامت روانی است.

رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسرانروابط عاشقانه آورده شده است:

  • ناامنی و عزت نفس پایین:

    افرادی که احساس ناامنی می کنند و عزت نفس پایینی دارند، ممکن است برای جبران این کمبودها، به کنترل کردن طرف مقابل روی بیاورند.
  • ترس از طرد شدن:

    ترس از دست دادن و طرد شدن توسط شریک عاطفی، می‌تواند انگیزه ای برای کنترل کردن او باشد.
  • تجربه های آسیب زا در گذشته:

    تجربه های دردناک در روابط گذشته، مانند خیانت یا رها شدن، می‌تواند باعث ایجاد ترس و نیاز به کنترل در روابط بعدی شود.
  • مشکلات حل نشده کودکی:

    مسائلی مانند عدم دریافت محبت کافی در کودکی یا تجربه سوء استفاده، می‌تواند منجر به احساس ناامنی و نیاز به کنترل در بزرگسالی شود.
  • الگوهای رفتاری آموخته شده:

    ممکن است فرد در خانواده یا محیطی بزرگ شده باشد که در آن کنترل و سلطه گری، رفتاری عادی و پذیرفته شده بوده است.
  • ناتوانی در ابراز احساسات:

    افرادی که نمی توانند به درستی احساسات خود را بیان کنند، ممکن است به جای آن، از طریق کنترل کردن رفتار دیگران، به دنبال رفع نیازهای عاطفی خود باشند.
  • احساس مالکیت:

    برخی افراد شریک عاطفی خود را به عنوان دارایی شخصی خود می بینند و فکر می کنند حق دارند او را کنترل کنند.
  • عدم اعتماد به نفس:

    افرادی که به توانایی های خود اعتماد ندارند، ممکن است برای حفظ رابطه، به کنترل کردن طرف مقابل روی بیاورند.
  • نیاز به قدرت و تسلط:

    برخی افراد از کنترل کردن دیگران، احساس قدرت و برتری می کنند و این برایشان لذت بخش است.
  • ترس از آسیب پذیری:

    کنترل کردن دیگران، راهی برای اجتناب از آسیب پذیر بودن و نشان دادن ضعف به نظر می رسد.
  • عدم مهارت در ارتباط موثر:

    افرادی که نمی دانند چگونه به طور موثر با دیگران ارتباط برقرار کنند، ممکن است برای رسیدن به خواسته های خود، به کنترل کردن روی بیاورند.
  • اضطراب:

    اضطراب می‌تواند باعث شود فرد احساس کند که نیاز دارد همه چیز را کنترل کند، از جمله رفتار شریک عاطفی خود.
  • اختلالات شخصیتی:

    در برخی موارد، نیاز به کنترل می‌تواند نشانه ای از اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت خودشیفته باشد.
  • فشار اجتماعی:

    در برخی جوامع، کنترل کردن زنان توسط مردان، رفتاری پذیرفته شده تلقی می شود.
  • باورهای غلط در مورد عشق:

    برخی افراد بر این باورند که عشق واقعی به معنای کنترل کردن و محدود کردن شریک عاطفی است.
  • نیاز به تایید:

    با کنترل کردن دیگران، فرد سعی می کند تایید و تحسین آنها را جلب کند.
  • احساس حسادت:

    حسادت می‌تواند منجر به رفتار کنترل گرایانه شود، زیرا فرد می ترسد که شریک عاطفی خود را از دست بدهد.
  • نگرانی بیش از حد:

    نگرانی بیش از حد در مورد سلامت و امنیت شریک عاطفی، می‌تواند به شکل کنترل کردن او بروز پیدا کند.
  • عدم تمایز:

    عدم توانایی در تشخیص مرزهای فردی و ادغام شدن بیش از حد با شریک عاطفی، می‌تواند منجر به نیاز به کنترل شود.

مهم است به یاد داشته باشیم که رفتار کنترل گرایانه، هرگز توجیه پذیر نیست و می‌تواند به سلامت روانی و جسمی قربانی آسیب جدی وارد کند.

اگر در رابطه ای هستید که احساس می کنید مورد کنترل قرار می گیرید، ضروری است که به دنبال کمک حرفه ای باشید.


شریک زندگی خود را کنترل کنند، او را از دست بدهند.

آنها معتقدند که با کنترل رفتارها و تصمیمات طرف مقابل، میتوانند از جدایی جلوگیری کنند.

این ترس اغلب ریشه در تجربیات گذشته، مانند طرد شدن در کودکی یا شکست های عشقی قبلی دارد.

به همین دلیل، فرد کنترل گر دائماً به دنبال نشانه هایی از خیانت یا عدم تعهد در شریک زندگی خود می گردد.

حتی ممکن است به طور ناخودآگاه اقداماتی انجام دهد که باعث ایجاد حس گناه در طرف مقابل شود.

این افراد در واقع تلاش می کنند تا با کنترل، از خود در برابر درد و رنج ناشی از رها شدن محافظت کنند.

2. عزت نفس پایین

افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب احساس می کنند که لیاقت عشق و توجه طرف مقابل را ندارند. آنها ممکن است تصور کنند که شریک زندگی شان بالاخره متوجه “نقص های” آنها خواهد شد و ترکشون خواهد کرد. به همین دلیل، سعی می کنند با کنترل، وابستگی طرف مقابل را به خود بیشتر کنند و از احتمال رها شدن بکاهند. آنها ممکن است با انتقاد مداوم از خود، سعی کنند شریک زندگی شان را متقاعد کنند که چقدر خوش شانس است که با آن هاست. در این حالت، کنترل یک مکانیسم دفاعی برای پنهان کردن ناامنی ها و احساس بی ارزشی است. این افراد به شدت به تایید و توجه دیگران وابسته هستند و از دست دادن این تایید می‌تواند برایشان بسیار دردناک باشد.

3. تجربیات آسیب زا در گذشته

تجربیات آسیب زا، مخصوصا در دوران کودکی، می‌تواند تاثیر عمیقی بر روابط آینده فرد داشته باشد. افرادی که در گذشته مورد سوء استفاده، بی توجهی یا طرد قرار گرفته اند، ممکن است در روابط عاشقانه خود احساس ناامنی کنند. آنها ممکن است یاد گرفته باشند که برای محافظت از خود، باید دیگران را کنترل کنند. این افراد ممکن است به سختی به دیگران اعتماد کنند و همیشه منتظر بدترین اتفاق باشند. کنترل در این حالت، تلاشی برای باز پس گیری قدرت و احساس امنیت است که در گذشته از آنها سلب شده است. آنها ممکن است به طور ناخودآگاه الگوهای رفتاری سمی را تکرار کنند که در خانواده خود دیده اند.

4. الگوهای خانوادگی

رفتارهای کنترل گرانه می‌تواند در خانواده ها آموخته شود. اگر فردی در خانواده ای بزرگ شده باشد که در آن یکی از والدین کنترل گر بوده است، احتمال بیشتری دارد که این الگو را در روابط خود تکرار کند. آنها ممکن است تصور کنند که این تنها راه “صحیح” برای داشتن یک رابطه است. در ضمن، اگر در خانواده ای بزرگ شده باشند که در آن احساس امنیت و ثبات وجود نداشته است، ممکن است به دنبال ایجاد این احساس از طریق کنترل باشند. در این حالت، کنترل یک رفتار آموخته شده است که به فرد احساس قدرت و امنیت می دهد. آنها ممکن است به طور ناخودآگاه از همان تکنیک های کنترلی استفاده کنند که والدینشان استفاده می کردند. شکستن این الگوها می‌تواند بسیار دشوار باشد و نیازمند آگاهی و تلاش آگاهانه است.

5. کمال گرایی

افرادی که کمال گرا هستند، اغلب استانداردهای بسیار بالایی برای خود و دیگران دارند. آنها ممکن است تصور کنند که اگر همه چیز طبق برنامه پیش نرود، فاجعه رخ خواهد داد. به همین دلیل، سعی می کنند با کنترل رفتارها و تصمیمات طرف مقابل، از بروز هرگونه اشتباه یا نقص جلوگیری کنند. این افراد ممکن است به شدت انتقادگر باشند و همیشه به دنبال راه هایی برای بهبود هستند. در این حالت، کنترل تلاشی برای رسیدن به کمال و جلوگیری از شکست است. آنها ممکن است به سختی با اشتباهات خود و دیگران کنار بیایند و دائماً در حال استرس و اضطراب باشند.

6. ترس از دست دادن کنترل

برخی افراد به طور کلی از دست دادن کنترل بر موقعیت ها و افراد می ترسند. این ترس می‌تواند ریشه در مسائل شخصیتی یا تجربیات گذشته داشته باشد. در روابط عاشقانه، این ترس می‌تواند به صورت تلاش برای کنترل رفتارها، تصمیمات و حتی افکار طرف مقابل بروز کند. این افراد ممکن است به سختی به دیگران اعتماد کنند و همیشه احساس کنند که باید همه چیز را تحت نظر داشته باشند.

7. نیاز به قدرت

برخی افراد نیاز شدیدی به احساس قدرت و برتری نسبت به دیگران دارند. آنها ممکن است از کنترل دیگران برای ارضای این نیاز استفاده کنند. در روابط عاشقانه، این نیاز می‌تواند به صورت تلاش برای تصمیم گیری به جای طرف مقابل، تعیین قوانین و مقررات و اعمال فشار برای اطاعت بروز کند. این افراد ممکن است به شدت رقابتی باشند و همیشه بخواهند برنده باشند. در این حالت، کنترل ابزاری برای کسب قدرت و نشان دادن برتری است. آنها ممکن است از تضعیف و تحقیر دیگران برای تقویت حس قدرت خود استفاده کنند.

8. حسادت

حسادت یکی از قوی ترین انگیزه های کنترل گری در روابط عاشقانه است. افرادی که حسود هستند، از احتمال خیانت یا از دست دادن طرف مقابل می ترسند. به همین دلیل، سعی می کنند با کنترل رفتارها و ارتباطات طرف مقابل، از وقوع این اتفاق جلوگیری کنند. آنها ممکن است به طور مداوم تلفن همراه، ایمیل ها و شبکه های اجتماعی طرف مقابل را چک کنند. در این حالت، کنترل تلاشی برای کاهش اضطراب و ناامنی ناشی از حسادت است. حسادت می‌تواند به مرور زمان اعتماد را در رابطه از بین ببرد و باعث ایجاد تنش و درگیری شود.

9. عدم اعتماد به نفس در برقراری ارتباط

افرادی که در برقراری ارتباط سالم و موثر مشکل دارند، ممکن است به جای بیان نیازها و احساسات خود، سعی کنند با کنترل طرف مقابل، به خواسته هایشان برسند. آنها ممکن است به سختی بتوانند احساسات خود را به درستی بیان کنند و به همین دلیل، به جای آن به رفتارهای کنترل گرانه روی بیاورند. این افراد ممکن است از درگیری و اختلاف نظر می ترسند و به همین دلیل، سعی می کنند با کنترل، از بروز این موقعیت ها جلوگیری کنند. در این حالت، کنترل جایگزینی برای ارتباط سالم و موثر است. آنها ممکن است به طور ناخودآگاه از سکوت یا قهر برای کنترل طرف مقابل استفاده کنند. یادگیری مهارت های ارتباطی سالم می‌تواند به این افراد کمک کند تا به جای کنترل، نیازهای خود را به طور موثر بیان کنند.

10. انتظارات غیرواقع بینانه

داشتن انتظارات غیرواقع بینانه از رابطه و شریک زندگی می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل گرانه شود. افرادی که تصور می کنند شریک زندگی شان باید همیشه در دسترس باشد، همیشه با آنها موافق باشد و تمام نیازهایشان را برآورده کند، ممکن است در صورت برآورده نشدن این انتظارات، به دنبال کنترل باشند. این افراد ممکن است درک درستی از نیازها و خواسته های طرف مقابل نداشته باشند و فقط به نیازهای خودشان توجه کنند. در این حالت، کنترل تلاشی برای انطباق واقعیت با انتظارات غیرواقع بینانه است. آنها ممکن است به شدت ناامید و خشمگین شوند اگر شریک زندگی شان نتواند انتظارات آنها را برآورده کند. واقع بینانه بودن در مورد رابطه و درک نیازهای طرف مقابل می‌تواند به کاهش این نوع کنترل کمک کند.

11. ناتوانی در مدیریت احساسات

افرادی که در مدیریت احساسات خود، به ویژه خشم و اضطراب، مشکل دارند، ممکن است به رفتارهای کنترل گرانه روی بیاورند. آنها ممکن است به جای ابراز سالم احساسات خود، سعی کنند با کنترل موقعیت ها و افراد، از بروز احساسات ناخوشایند جلوگیری کنند. این افراد ممکن است به سرعت عصبانی شوند و در هنگام عصبانیت، رفتارهای تهاجمی و کنترل گرانه از خود نشان دهند. در این حالت، کنترل ابزاری برای جلوگیری از احساسات ناخوشایند و حفظ تعادل عاطفی است. آنها ممکن است به طور ناخودآگاه از دیگران برای تخلیه احساسات منفی خود استفاده کنند. یادگیری تکنیک های مدیریت احساسات، مانند تنفس عمیق و مدیتیشن، می‌تواند به این افراد کمک کند تا به جای کنترل، احساسات خود را به طور سالم مدیریت کنند.

12. احساس مالکیت

برخی افراد در روابط عاشقانه احساس مالکیت نسبت به شریک زندگی خود دارند. آنها ممکن است تصور کنند که شریک زندگی شان متعلق به آن هاست و حق ندارد هیچ کاری انجام دهد که با خواست آنها مغایرت داشته باشد. این افراد ممکن است به شدت حسود باشند و از هرگونه ارتباط شریک زندگی شان با دیگران احساس خطر کنند. در این حالت، کنترل تلاشی برای حفظ “مالکیت” بر شریک زندگی است. آنها ممکن است از عباراتی مانند “تو مال منی” برای نشان دادن این احساس استفاده کنند. این احساس مالکیت می‌تواند باعث ایجاد خفقان و نارضایتی در رابطه شود.

13. تمایل به قربانی کردن

گاهی اوقات، افرادی که تمایل به قربانی کردن خود دارند، به طور ناخودآگاه رفتارهای کنترل گرانه از خود نشان می دهند. آنها ممکن است با انجام کارهایی برای شریک زندگی شان که از آنها خواسته نشده است، سعی کنند او را مدیون خود کنند و بدین ترتیب، بر او کنترل داشته باشند. این افراد ممکن است به طور مداوم از نیازها و خواسته های خود صرف نظر کنند تا شریک زندگی شان را راضی نگه دارند. در این حالت، کنترل ابزاری برای ایجاد وابستگی و مدیونیت در طرف مقابل است. آنها ممکن است از احساس گناه برای کنترل رفتار شریک زندگی شان استفاده کنند. یادگیری ارزش قائل شدن برای خود و بیان نیازها می‌تواند به این افراد کمک کند تا به جای قربانی کردن خود، روابط سالم تری برقرار کنند.

14. ترس از شکست

ترس از شکست در رابطه می‌تواند منجر به رفتارهای کنترل گرانه شود. افرادی که از شکست خوردن در رابطه می ترسند، ممکن است سعی کنند با کنترل همه چیز، از احتمال وقوع این اتفاق جلوگیری کنند. این افراد ممکن است به شدت به دنبال نشانه هایی از مشکل در رابطه باشند و در صورت مشاهده هرگونه نشانه، به رفتارهای کنترل گرانه روی بیاورند. در این حالت، کنترل تلاشی برای جلوگیری از شکست و حفظ رابطه است. آنها ممکن است به طور وسواس گونه به دنبال راه هایی برای “بهتر کردن” رابطه باشند. پذیرش این واقعیت که شکست بخشی از زندگی است و یادگیری از آن، می‌تواند به کاهش این نوع کنترل کمک کند.

15. مشکلات روانی

در برخی موارد، رفتارهای کنترل گرانه می‌تواند نشانه ای از یک مشکل روانی، مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) یا اختلال شخصیت مرزی (BPD) باشد. این اختلالات میتوانند باعث شوند که فرد به شدت به کنترل و نظم نیاز داشته باشد و در صورت از دست دادن کنترل، دچار اضطراب و پریشانی شود. تشخیص و درمان این اختلالات می‌تواند به کاهش رفتارهای کنترل گرانه کمک کند. در این حالت، کنترل یک علامت از یک مشکل عمیق تر است. درمان تخصصی، مانند روان درمانی و مصرف دارو، می‌تواند به افراد مبتلا به این اختلالات کمک کند تا زندگی سالم تری داشته باشند.

16. فرهنگ

در برخی فرهنگ ها، رفتارهای کنترل گرانه در روابط عاشقانه بیشتر پذیرفته شده یا حتی تشویق می شوند. این ممکن است به دلیل انتظارات جنسیتی سنتی، سلسله مراتب خانوادگی یا ارزش های فرهنگی دیگر باشد. بهبود روابط زناشوییکمبود اعتماد می‌تواند ناشی از خیانت در گذشته، دروغ‌گویی یا رفتارهای مشکوک باشد. وقتی فرد به شریک زندگی خود اعتماد ندارد، ممکن است برای اطمینان از وفاداری او، رفتارهای کنترل‌گرانه از خود نشان دهد. این رفتارها می‌تواند شامل بررسی تلفن همراه، تعقیب کردن یا پرسیدن سوالات مداوم باشد. در این حالت، کنترل تلاشی برای ایجاد احساس امنیت در یک رابطه ناامن است.

18. عدم درک مرزها

برخی افراد درک درستی از مرزهای شخصی ندارند و نمی‌دانند که چه رفتارهایی در یک افرادی که نمی‌توانند با دیگران همدلی کنند و احساسات آنها را درک کنند، ممکن است رفتارهای کنترل‌گرانه از خود نشان دهند. این افراد ممکن است به نیازها و خواسته‌های شریک زندگی خود بی‌توجه باشند و فقط به نیازهای خودشان اهمیت دهند. همدلی و درک احساسات دیگران، کلید داشتن یک رابطه سالم و متقابل است. در این حالت، کنترل ناشی از خودمحوری و عدم توجه به نیازهای دیگران است.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا