چرا گاهی اوقات حس میکنیم باید بیشتر از حد معمول از شریک زندگیمان مراقبت کنیم؟
در روابط عاشقانه، گاهی اوقات پیش میآید که احساس میکنیم وظیفه ماست تا بیش از حد معمول از شریک زندگیمان مراقبت کنیم. این حس میتواند ناشی از عوامل مختلفی باشد که در این پست وبلاگ به بررسی 17 مورد از آنها میپردازیم:
شریک زندگی است. فرد با این کار، سعی میکند از بروز اتفاقات ناخوشایند جلوگیری کند.
تشخیص این عوامل و تلاش برای حل آنها، میتواند به ایجاد یک رابطهی سالمتر و متعادلتر کمک کند. باید به یاد داشته باشیم که عشق واقعی، بر پایهی احترام متقابل، آزادی و تعادل بنا شده است.
با شناخت دلایل این احساس، میتوانیم به سمت ایجاد یک رابطهی سالمتر و مبتنی بر احترام متقابل قدم برداریم.
چرا گاهی اوقات حس میکنیم باید بیش از حد از شریک عاطفیمان مراقبت کنیم؟
1. الگوهای رفتاری کودکی
گاهی اوقات، این حس مراقبت بیش از حد ریشه در الگوهای رفتاری دوران کودکی ما دارد. شاید در کودکی مجبور بودهایم از والدین یا خواهر و برادرمان مراقبت کنیم و این نقش به یک عادت تبدیل شده است. این الگوها میتوانند ناخودآگاه به روابط بزرگسالی ما منتقل شوند و ما را وادار کنند که دوباره آن نقش مراقب را ایفا کنیم. در نتیجه، به جای اینکه به عنوان یک شریک برابر در رابطه حضور داشته باشیم، خود را در جایگاه مراقب و حامی میبینیم. شناسایی این الگوها اولین قدم برای تغییر آنهاست. به این فکر کنید که آیا این الگو در روابط قبلی شما نیز وجود داشته است یا خیر. مشاوره میتواند در این زمینه بسیار کمک کننده باشد.
2. ترس از دست دادن
ترس از دست دادن شریک زندگیتان میتواند باعث شود که بخواهید بیش از حد از او مراقبت کنید. این ترس ممکن است ناشی از تجربیات گذشته، ناامنیهای شخصی یا الگوهای وابستگی باشد. شاید فکر کنید که با مراقبت بیش از حد، میتوانید شریک خود را راضی نگه دارید و از ترک کردن شما توسط او جلوگیری کنید. اما این رفتار در واقع میتواند باعث خفگی رابطه شود و شریک شما را از شما دورتر کند. به جای تمرکز بر ترس از دست دادن، سعی کنید بر تقویت ارتباط عمیقتر و با صداقتتر با شریک خود تمرکز کنید. اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و به این باور برسید که شایسته عشق و احترام هستید، بدون اینکه نیاز باشد بیش از حد مراقبت کنید.
3. نیاز به کنترل
گاهی اوقات، نیاز به مراقبت بیش از حد از شریک زندگی، ناشی از نیاز به کنترل است. شما ممکن است احساس کنید که اگر کنترل همه چیز را در دست نداشته باشید، اتفاق بدی خواهد افتاد. این نیاز به کنترل میتواند ناشی از اضطراب، ناامنی یا تجربیات گذشته باشد. اما کنترل بیش از حد میتواند باعث ایجاد احساس خفگی در شریک زندگیتان شود و به رابطه آسیب برساند. به جای تلاش برای کنترل، سعی کنید به شریک خود اعتماد کنید و به او اجازه دهید مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرد. یاد بگیرید که چگونه رها کنید و به جریان زندگی اعتماد کنید. تمرین ذهن آگاهی و مدیتیشن میتواند به شما در کاهش اضطراب و نیاز به کنترل کمک کند.
4. احساس گناه
احساس گناه میتواند یکی دیگر از دلایل مراقبت بیش از حد از شریک زندگیتان باشد. شاید احساس کنید که در گذشته اشتباهی مرتکب شدهاید و حالا میخواهید با مراقبت از شریک خود، آن اشتباه را جبران کنید. این احساس گناه میتواند باعث شود که بیش از حد فداکاری کنید و نیازهای خود را نادیده بگیرید. اما این رفتار در واقع میتواند به رابطه آسیب برساند، زیرا باعث ایجاد عدم تعادل و احساس نارضایتی در هر دو طرف میشود. به جای تلاش برای جبران گذشته، سعی کنید اشتباهات خود را بپذیرید، از آنها درس بگیرید و به جلو حرکت کنید. با شریک خود صادق باشید و در مورد احساسات خود صحبت کنید. ببخشید خودتان را و به خودتان اجازه دهید که اشتباه کنید.
5. عزت نفس پایین
عزت نفس پایین میتواند باعث شود که فکر کنید برای ارزشمند بودن، باید از دیگران مراقبت کنید. شما ممکن است باور داشته باشید که اگر از شریک خود مراقبت نکنید، او شما را ترک خواهد کرد یا دوست نخواهد داشت. این باور میتواند باعث شود که بیش از حد فداکاری کنید و نیازهای خود را نادیده بگیرید. اما این رفتار در واقع میتواند عزت نفس شما را پایینتر بیاورد، زیرا شما به شریک خود نشان میدهید که خودتان را ارزشمند نمیدانید. به جای تلاش برای جلب توجه و تایید دیگران، سعی کنید عزت نفس خود را تقویت کنید. به نقاط قوت خود توجه کنید و به خودتان افتخار کنید. خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان احترام بگذارید. مراقبت از خود، مهمترین قدم برای داشتن یک رابطه سالم است.
6. عدم تعادل در رابطه
اگر در رابطه شما عدم تعادل وجود داشته باشد، ممکن است احساس کنید که باید بیش از حد از شریک خود مراقبت کنید. شاید شریک شما به شما وابسته باشد یا نتواند مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرد. این عدم تعادل میتواند باعث شود که شما احساس خستگی و استرس کنید. به جای تلاش برای جبران این عدم تعادل، سعی کنید با شریک خود در مورد آن صحبت کنید و به دنبال راه حلهای مشترک باشید. هر دو طرف باید مسئولیت نقش خود را در رابطه بپذیرید. اگر شریک شما نیاز به کمک حرفهای دارد، او را تشویق کنید تا به دنبال آن برود.
یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن تعادل و برابری وجود داشته باشد.
7. نیاز به تایید
نیاز به تایید از سوی شریک زندگی، یکی دیگر از دلایل مراقبت بیش از حد است. شما ممکن است با این کار به دنبال کسب تایید و احساس ارزشمندی باشید. این نیاز میتواند ناشی از ناامنیها و کمبودهای دوران کودکی باشد. اما این رفتار در دراز مدت نتیجه معکوس خواهد داشت و وابستگی شما را افزایش میدهد. سعی کنید منبع تایید خود را در درون خود بیابید و به خودتان اعتماد کنید. به جای تمرکز بر نیازهای دیگران، به نیازهای خودتان توجه کنید. عشق به خود، کلید رهایی از نیاز به تایید دیگران است.
8. ناتوانی در نه گفتن
اگر به سختی میتوانید به درخواستهای شریک زندگیتان “نه” بگویید، احتمالاً بیش از حد از او مراقبت میکنید. این ناتوانی ممکن است ناشی از ترس از طرد شدن یا آسیب رساندن به رابطه باشد. اما این رفتار باعث فرسودگی و نارضایتی شما خواهد شد. یاد بگیرید که چگونه به طور قاطعانه و محترمانه “نه” بگویید. نه گفتن، نشان دهنده قدرت و احترام به خود است. تمرین کنید تا در موقعیتهای مختلف “نه” بگویید.
9. ترس از تنها ماندن
ترس از تنها ماندن میتواند باعث شود که بیش از حد از شریک زندگیتان مراقبت کنید، به امید اینکه او را در کنار خود نگه دارید. این ترس میتواند ناشی از تجربیات گذشته یا باورهای منفی در مورد خودتان باشد. اما این رفتار اغلب نتیجه معکوس دارد و باعث دور شدن شریک زندگیتان میشود. به جای تمرکز بر ترس از تنها ماندن، سعی کنید با خودتان دوست باشید و از تنهایی لذت ببرید. به دنبال فعالیتهایی باشید که به شما احساس شادی و رضایت میدهند. 
همدلی یک ویژگی مثبت است، اما همدلی بیش از حد میتواند باعث شود که مسئولیت احساسات و مشکلات شریک زندگیتان را به عهده بگیرید.
به شریک زندگیتان اجازه دهید که خودش باشد و اشتباه کند. پذیرش نقص ها، کلید آرامش و شادی است. کمال گرایی، مانع عشق ورزیدن واقعی است.
12. تاریخچه تروما
سابقه تروما، مخصوصا در دوران کودکی، میتواند باعث شود فرد در روابط بزرگسالی خود رفتارهای مراقبتی بیش از حد از خود نشان دهد.این رفتارها به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای کنترل و امنیت ایجاد میشوند.فرد ممکن است ناخودآگاه تلاش کند تا با مراقبت از شریک عاطفی خود، از تکرار تجربیات دردناک گذشته جلوگیری کند.شناسایی و درمان تروما از طریق تراپی، به فرد کمک میکند تا الگوهای رفتاری ناسالم خود را تغییر دهد و روابط سالمتری برقرار کند.این درمان به فرد میآموزد که چگونه به خود مراقبت کند و نیازهای خود را در اولویت قرار دهد، بدون اینکه نیاز به کنترل و مراقبت بیش از حد از دیگران داشته باشد.
درک تاثیر تروما بر روابط، گام مهمی در بهبود و ایجاد ارتباطات سالم است.
حمایت حرفهای میتواند فرد را در این مسیر یاری کند.بهبودی از تروما، به ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل منجر میشود.
13. نقش منجی
برخی افراد در روابط خود نقش منجی را ایفا میکنند.آنها تمایل دارند که شریک عاطفی خود را از مشکلات و چالشها نجات دهند.این افراد اغلب احساس میکنند که مسئول خوشبختی و رفاه شریک خود هستند و برای رسیدن به این هدف، از خود گذشتگیهای بیش از حدی انجام میدهند.نقش منجی میتواند ناشی از احساس ناامنی و نیاز به تایید باشد.فرد ممکن است با نجات دادن دیگران، احساس ارزشمندی کند.این الگو رفتاری در درازمدت مخرب است، زیرا شریک عاطفی را از رشد و استقلال محروم میکند و باعث خستگی و فرسودگی فرد منجی میشود.
ترک نقش منجی و تمرکز بر توانمندسازی شریک عاطفی، به ایجاد یک رابطه سالم و متعادل کمک میکند.
به جای نجات دادن، سعی کنید به شریک خود کمک کنید تا خودش را نجات دهد.یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف مسئولیت زندگی خود را بر عهده دارند.
14. الگوبرداری از روابط ناسالم
گاهی اوقات، ما ناخودآگاه الگوهای رفتاری را از روابط ناسالم والدین یا افراد مهم زندگی خود الگوبرداری میکنیم. اگر در کودکی شاهد بودهایم که یکی از والدین به طور مداوم از دیگری مراقبت میکرده، ممکن است این الگو را در روابط خود تکرار کنیم. این الگوها میتوانند به صورت ناخودآگاه در رفتار ما نمود پیدا کنند و باعث شوند که ما به طور غیرضروری از شریک عاطفی خود مراقبت کنیم. آگاهی از این الگوها و تلاش برای تغییر آنها، گام مهمی در ایجاد روابط سالم و رضایتبخش است. به الگوهای رفتاری خود و روابطی که در دوران کودکی شاهد بودهاید، توجه کنید. سعی کنید الگوهای رفتاری سالم و مثبت را جایگزین الگوهای ناسالم کنید. مشاوره میتواند به شما در شناسایی و تغییر الگوهای رفتاری ناسالم کمک کند.
15. سوء استفاده عاطفی
در برخی موارد، مراقبت بیش از حد از شریک عاطفی میتواند نشانه سوء استفاده عاطفی باشد. فرد سوء استفادهگر ممکن است با القای احساس گناه یا مسئولیت به شریک خود، او را مجبور به مراقبت و فداکاری بیش از حد کند. این رفتار میتواند به مرور زمان باعث فرسودگی و از دست دادن استقلال فرد شود. تشخیص نشانههای سوء استفاده عاطفی و خروج از این رابطه، از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر احساس میکنید که در رابطهتان مورد سوء استفاده قرار میگیرید، به دنبال کمک حرفهای باشید. سوء استفاده عاطفی، هیچگاه قابل قبول نیست. حمایت از خود، اولین قدم برای رهایی از سوء استفاده است.
16. غرق شدن در رابطه
وقتی فردی بیش از حد در رابطه عاطفی خود غرق میشود، ممکن است مرزهای شخصی خود را از دست بدهد و تمام تمرکز و انرژی خود را صرف شریک عاطفی کند. این غرق شدن میتواند باعث شود که فرد نیازهای خود را نادیده بگیرد و به طور مداوم در حال مراقبت و فداکاری برای شریک خود باشد. حفظ تعادل در رابطه و اختصاص دادن زمان و انرژی به فعالیتها و علایق شخصی، برای سلامت روان و رابطه ضروری است. به فعالیتهایی که به شما احساس شادی و رضایت میدهند، ادامه دهید. غرق شدن در رابطه، باعث از دست دادن خود میشود.
17. عدم برآورده شدن نیازهای خود
گاهی اوقات، مراقبت بیش از حد از شریک عاطفی، تلاشی ناخودآگاه برای برآورده کردن نیازهای خود از طریق اوست. فرد ممکن است به جای اینکه به طور مستقیم به دنبال برآورده کردن نیازهای خود باشد، تلاش کند تا با مراقبت از شریک خود، به طور غیرمستقیم به این نیازها دست یابد. این رفتار میتواند ناشی از ناتوانی در بیان نیازها یا ترس از طرد شدن باشد. شناسایی نیازهای خود و تلاش برای برآورده کردن آنها به طور مستقیم، گام مهمی در ایجاد یک رابطه سالم و رضایتبخش است. به نیازهای خود توجه کنید و آنها را اولویت قرار دهید. به طور مستقیم و با صداقت با شریک خود در مورد نیازهایتان صحبت کنید. نیازهای شما به اندازه نیازهای شریکتان مهم هستند.







رفتارهای مراقبتی بیش از حد معمولا ریشه در ترسهای نهفته دارند؛ ترس از شکست، طردشدن یا حتی ترس از موفقیت. در طول سالها مشاوره دیده ام که این الگوها اغلب در افرادی که ارزش خود را بر اساس عملکردشان می سنجند، عمیق تر است. رفتارهای افراطی مراقبت نوعی مکانیسم دفاعی برای کنترل موقعیتهای ناخوشایند است.
در روابطی که یک طرف مسئولیتها را تماما به عهده می گیرد، شاهد ایجاد وابستگی بیمارگونه هستیم. دیدم که وقتی مراجعان شروع به تفویض اختیار می کردند، در ابتدا اضطراب داشتند ولی به مرور یاد می گرفتند رابطه شان فضای تنفس دارد. این گذار از کنترل اجباری به اعتماد داوطلبانه، کلید سلامت روابط است.
یکی از جالب ترین مواردی که در پرونده هایم ثبت شده، زوجی بودند که همسر اول دائما نقش ناجی را بازی می کرد. وقتی با همکاری درمانگر نقشهایشان را عوض کردند، متوجه شدند نیمی از مسئولیتهایی که یک طرف به دوش می کشید، اصلا لازم نبوده. این کشف رابطه آنها را از حالت والد-فرزندی خارج کرد.
قسمت مربوط به الگوهای کودکی بسیار دقیق بود. در پژوهشهای اخیر مشخص شده که ذهن ما قبل از هفت سالگی، باورهای رابطه ای را مثل یک نرم افزار نصب می کند. خواندن مطالب دیگر این سایت نشان میدهد که تحلیل رفتارهای انسانی با این دقت انجام شده. دیتای بالینی ثابت می کند تغییر این الگوها نه تنها ممکن، بلکه برای رشد شخصی ضروری است.